متن جلسه درس اخلاق
لذائذ مادی، مانع بندگی
بسم الله الرحمن الرحیم
قرائت[1] آیات مبارکه سوره توبه(128- 129)
أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ * فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ*
موضوع بحث : لذائذ مادی، مانع بندگی
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیرُموفق و معین؛ ثم الصلاة و السلام علی أشرف الأنبیاء و المرسلین، حبیب إله العالمین، أبیالقاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته الطاهرین المعصومین، من الآن إلی قیام یوم الدین؛ سیّما بقیة الله فی الأرضین.
موانع اطاعت فرمان خدا
عرض شد که ایمان به خدای متعال مقتضی اطاعت فرمان او است، اما موانعی سر این راه سبز شده است که با اینکه انسان ایمان به خدا دارد، باز گوش به حرفش نمیدهد، این موانع چند تا بودند.
(1) شیطان
یکی از موانع ابلیس ملعون بود که قسم یاد کرده نگذارد انسانها راه بندگی در برابر فرمان خدا پیش بگیرند « قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ، إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین »،[2] شیطان قسم خورده که مردم بندگی خدا نکنند و به نحوی از انحاء انسانها را از اطاعت فرمان خدا منحرف کند، اولین مانع این است، قدیمیترین و متقادمتر مانع این مانع است.
(2)عادت
دومین مانع عادت است، آدم به کاری عادت کند، آن کار، گاهی مقابل اطاعت فرمان سبز میشود، چون عادت کرده و ریشه دار است فرمان خدا را به راحتی زیر پا میگذارد.
(3)لذائذ مادی
سوم لذائذ مادی است، وقتی انسان وارد این وادی شد، و به او مزه کرد، به این زودیها دست برنمیدارد، آن وقت برای رسیدن به لذائذ گوش به حرف خدا نمیدهد، چون خدا انسان را محدود کرده است، تمام این راهها جزء موانع اطاعت فرمان خداست، هم لذائذ، هم عادت و هم شیطان، همیشه هر سه مشغول کار هستند. حالا امروز راجع به لذائذ صحبت میکنیم، چون درباره نفسامّاره و شیطان و عادت به اندازه کافی صحبت شد.
خطر لذت گرایی
یکی از موانع مسأله لذائذ است. حیوانات غذاهای مناسب را با بو کشیدن تشخیص میدهند. اول بو میکشند بعد میخورند. در همین بو کشیدن میفهمند این غذا مناسبشان است یا نیست. بو نکشیده نمیخورند، گوسفند همینجور است، حیوانات وحشی گوشتخوار هم همینجور هستند. اول بو میکنند بعد میخورند. انسان یک دستگاهی دارد که لذائذ را درک میکند؛ گاهی قوه چشایی انسان است، میچشد میبیند شیرین است، خوشمزه است، گاهی چیزهای دیگر است، ولی به هر حال آدم از یک راهی میفهمد این شیء خوب و ملذّ است، بعد از آن استفاده میکند، یک روز دو روز هم نیست، تا انسان هست اینها هستند، و در مسیر همه انسانها هم سبز میشوند، بعضیها خیلی بیشتر بعضیها کمتر، اما همه دچار هستند. دوست دارند شیرین باشد، خوشمزه باشد، دوست دارند آن طور که نفسشان میخواهد باشد، بعضی از این دوست داشتنیها ممنوع است؛ خدا گفته از آن استفاده نکن ولو برایت لذتبخش است، آن وقت آن لذتپرستی نمیگذارد آدم گوش به حرف خدا بدهد. به نحوی از انحاء دست به آن لذت میزند و توبه را عقب میاندازد، میگوید خدا بزرگ است ان شاء الله میبخشد!، لذا صلاح این است که انسان مکلّف زیاد طرف لذائذ نرود، اگر برود عادت میکند آنوقت نمیتواند از آن لذت بگذرد و اگر نگذرد خطر پیش میآید، در روایت است پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله آب خواستند یا چیزی خواستند، برایشان عسل به انضمام یک چیز دیگر آوردند، ایشان فرمودند به یکی میشود اکتفا کرد دو تا با هم زائد است و هر دو را نخورند.[3]ایشان شروع به تعلیم کردند که اگر یکیاش کافی است دو تا چرا؟ ولو لذت دارد اما اگر بخواهیم برویم در کوچه پس کوچههای لذت، مشکلات پیش میآید؛ بنابراین برای انسان در زندگی این موارد پیش میآید، اما لازم نیست از دو تا لذت، از سه تا لذت استفاده کند، یکیاش کافی است. این عادت نکردن به لذت مسأله است، اگر به لذت عادت کنی ریشه پیدا میکند و آنوقت نمیشود از آن گذشت، دیگر سخت میشود، اگر به او فشار آمد میرود مرتکب گناه میشود کاری میکند که دسترسی به لذت داشته باشد. زمان پهلوی ملعون وقتی او با روحانیت و حوزهها مبارزه میکرد خیلیها از حوزه رفتند، اما اگر عادت به لذت نکنیم آدم به راحتی از این لذت میگذرد؛ بنابراین احتمال بدهیم که امتحان در پیش باشد آدم نباید زیاد به لذائذ دست بیاندازد. اگر به یکی اکتفا کند، احیاناً اگر غیر لذت چیز دیگر هم بود گرفتار این مسائل نمیشود، و الّا نفس عادت میکند و نمیتواند بگذرد، نه از غذایش، نه از لباسش، نه از مرکبش، نه از خانهاش از هیچکدام اینها نمیتواند بگذرد؛ عادت کرده و دوست دارد. اما اگر عادت نکند در خانههای ساده هم میشود زندگی کرد، با لباس ساده هم میشود زندگی کرد. با غذای ساده هم میشود زندگی کرد، عدهای زمان پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله نان خالی هم نداشتند بخورند، اگر در این فاز برویم، دیگر برگشتنش کار مشکلی میشود. ما تنها هم که نیستیم، زن و بچه داریم، اطرافیان داریم آن وقت آنها هم مثل ما میشوند، بنابراین نباید عادت کرد ولو امکان داشته باشد. اگر عادت کنیم «مصیبت بُوَد روز نایافتن»، دلمان میخواهد هر روز باشد. اگر یک روز نباشد آنوقت مشکل پیش میآید بنابراین اگر ما مُطیع و مُنقادِلذائذ مادی شدیم اطاعت فرمان خدا یادمان میرود. نمیتوانیم اطاعت کنیم. در فراهم کردن لذائذ فقط مجبوریم مطیع فرمان نفس باشیم، هر کار بیشتری برایمان تهیه کنند آنجا میرویم. کاری نداریم خدا راضی است یا راضی نیست. بندگی خدا فراموش میشود. بنابراین چه بهتر که ما از اول به لذت، عادت نکنیم. اگر عادت کنیم روز امتحان نمیتوانیم گذشت داشته باشیم. زمین میخوریم و مشکلات زیادی پیش میآید. به همانی که کافی است برای زندگی معمولی بسنده کنیم کافی است و الّا اگر در آن لذت برویم؛ برگشتنش کار ما نیست. عادت میشود. خدا هم بگوید نه، به حرف او گوش نمیدهیم.
(4) نفسامّاره
یکی دیگر از موانع نفسامّاره است که عرض کردیم نفسامّاره هم چیزهایی میخواهد اگر به او بدهیم بیشتر سوار انسان میشود، دیگر نمیشود به او نداد، او مسلط میشود و ما باید مطیع او بشویم، به او هم نباید زیاد گوش داد، اگر گوش بدهیم سوار میشود دیگر نمیتوانیم مخالفت کنیم، شیطان هم که همیشه مسلّط است. امام صادق علیه السلام فرمودند اگر شیطان آمد و گوش به حرفش ندهید دیگر نمیآید، ولی اگر حرفش را اجابت کردید مسئولش را هر روز میفرستد، و اگر اجابت نکردید دیگر ترک میکند نمیآید میگوید اینجا جای من نیست، بنابراین باید وقتی پیشنهاد گناه کرد جواب منفی به او بدهیم که نیاید و الّا اگر اجابت کنیم مرتب میآید، هر کدام راه مخصوص به خودش را دارد که انسان گرفتار نشود، اگر از آن راه حرکت نکند مبتلا میشود و برگشتش کار انسانهای معمولی نیست؛ این مسألهای است که همه ما با آن مواجه هستیم، اگر چه روزگاری امتحان در پیش نیست اما نباید باور کرد که هیچ امتحان نخواهد بود، امتحان حتمی است،« وَ إِنْ کُنَّا لَمُبْتَلِینَ »،[4] ما امتحان کنندگان هستیم. ممکن است یک مدتی جو برای امتحان آماده نباشد ولی حتماً پیش میآید، حالا قم، تهران، هر کجا باشیم صحنه امتحان پیش میآید، از یکی از این راههایی که ما باید عبور نمیکردیم ولی عبور کردیم زمین میخوریم؛ بنابراین کتاب آدم را حفظ نمیکند، هر کسی لذائذ بیشتری عرضه کرد آدم کتابها را به او میدهد، دیدیم همینجور شده است، کتابخانههای بزرگی بود همه را دادند و پی کارشان رفتند. محاسن سفید بود. چقدر درس خوانده بودند اما رفتند مرحوم امام فرمود بعضیها جوری بود که اگر در حوزه میماندند مرجع میشدند، اما نتوانستند طاقت بیاورند. همه رفتند. این جور جاها پیش میآید، امیدواریم ان شاء الله به لذائذ عادت نکنیم و همیشه نفسامّاره را اطاعت نکنیم، این جور جاها آدم میتواند خودش را حفظ کند و الّا خطرناک میشود. امیدواریم پروردگار متعال همه ما را از این خطرات با عادت کردن به تقواو ترک گناه حفظ کند ان شاء الله، نثار ارواح طیبه کسانی که حفظ شدند، گول نفسامّاره را نخوردند، گول شیاطین را نخوردند، عادت به بدی نداشتند، تابع لذائذ نبودند و فقط مطیع فرمان خدا و خداییها بودند سه صلوات ختم کنید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
درس اخلاق حضرت آیت الله خوشوقت تهرانی اعلی الله مقامه
مدرسه علمیه حضرت صاحب الأمر عجل الله فرجه - 20/11/1390
[1]. در ابتدای هر جلسه اخلاق آیاتی از قرآن کریم قرائت میشود.
[2]. ص،82 و83
[3]. ... عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: أَفْطَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و اله- عَشِیَّةَ خَمِیسٍ فِی مَسْجِدِ قُبَا فَقَالَ هَلْ مِنْ شَرَابٍ فَأَتَاهُ أَوْسُ بْنُ خَوَلِیٍّ الْأَنْصَارِیُّ بِعُسِّ مَخِیضٍ بِعَسَلٍ فَلَمَّا وَضَعَهُ عَلَى فِیهِ نَحَّاهُ ثُمَّ قَالَ شَرَابَانِ یُکْتَفَى بِأَحَدِهِمَا مِنْ صَاحِبِهِ لَا أَشْرَبُهُ وَ لَا أُحَرِّمُهُ وَ لَکِنْ أَتَوَاضَعُ لِلَّهِ فَإِنَّ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَکَبَّرَ خَفَضَهُ اللَّهُ وَ مَنِ اقْتَصَدَ فِی مَعِیشَتِهِ رَزَقَهُ اللَّهُ وَ مَنْ بَذَّرَ حَرَمَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ الْمَوْتِ أَحَبَّهُ اللَّهُ .(کافی، ج2، ص122)
[4]. مومنون، ۳۰