news
  • قرآن
  • ولایت
    • حدیث
    • امام خمینی قدس سره
    • امام خامنه ای دام ظله العالی
  •  زندگینامه
  • جلسات اخلاق
    • متن جلسات
    • نکات اخلاقی
  • پرسش و پاسخ
    •  اعتقادات
    •  اخلاقیات
    •  اعمال
  • محصولات
    • کتاب
    • لوح فشرده

اعتقادات

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (قسمت اول)

س1: آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ریشه و اصل و نسب ایرانی داشته­‌اند؟

ج: نه خیر، هنر ایرانی این بود که زرتشت درست کند،‌ آتش­‌پرستی درست کند، بیشتر از این نبود. او از نسل ابراهیم­‌خلیل علیه السلام بود.

س2: آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قبل از نَبُوّت مسیحی بودند؟

ج: نه، نه یهودی بود، نه مسیحی، ما کان یهودیاً و لا نصرانیاً، حنیف مسلم بود، خداپرست بود.

س3: یعنی در قالب چه شریعتی بودند؟

ج: قالب نداشته است، قالبش همین شریعت حضرت ابراهیم علیه السلام بود.

س4: با اینکه دین معاصر پیامبر صلی الله علیه و آله و جدش عبدالمطلب علیه السلام مسیحیت بود، ایشان مسیحی نبودند و ابراهیمی بودند؟

ج: دیگر این ها از  ذُرِّیه حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام بودند دیگر. اسماعیل علیه السلام هم مکه آمد و نسلش اجداد پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله شد، لذا این ها از آن راه طرف ابراهیم علیه السلام رفتند که مُوَحِّد و خداپرست بود، آنجاها هنوز چیزی از مسیحیت نبود، جاهلیت بود.

س5: یعنی دین حضرت ابراهیم علیه السلام منسوخ نشده بود؟

ج: نه هنوز آنجا بود، چون مکّه اش سر پا بود و مناسکش را انجام می دادند.

س6: مگر حضرت عیسی و موسی علیهما السلام نیامده بودند؟

ج: بله آمدند، ولی آنجاها نیامدند،‌ خیلی‌‌جاها دعوتشان منتشر نشد.

س7: مگر آن وقت دین رسمی مسیحیت نبوده است؟

ج: خُب آن وقت مسیحی‌ها می‌گفتند این هم ارمنی است، این هم از ماست.

س8: وجه این که ایشان به دین مسیح در نیامدند چه بوده است؟

ج: همین بود دیگر، آن‌ها نگویند این هم مسیحی بود.

س9: یعنی از قانون الهی استثناء بود؟ چون بر همه واجب بوده که به دین مسیح دربیایند؟

ج: آن زمان، وقتی ایشان آمد دیگر دین مسیحیت نبود.

س10: پیامبر تا به سن چهل سالگی برسند که دین الهی دین مسیحیت بوده است دیگر؟ 

 ج: نه، آن زمان مسیحیت تحریف شده بود، لذا در سوره حمد این جوری آمد دیگر، « غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ »[1]. « مَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ و ضالِّینَ » هر دو- یهودی و مسیحی-  صراطشان مستقیم نیست، تحریف شده بود.

س11: دین حضرت ابراهیم علیه السلام چطور؟

ج: ابراهیم سر جایش بود دیگر، این ها دین ابراهیم را داشتند دیگر.

س12: حُجَج الهی بعد از حضرت عیسی علیه السلام تا حضرت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله آیا تبلیغ مسیحیت نمی‌کردند؟

ج: تبلیغ می‌کردند اما مسیحیت واقعی نبود، کشیش بودند، تبلیغ می‌کردند امّا تورات آن تورات حضرت موسی علیه السلام و انجیل حضرت عیسی علیه السلام نبود، تحریف شده بود.

س13: یعنی حُجَّت الهی آن زمان نبود؟

ج: حُجّت الهی! کسی در این خط‌ها نبود، آن‌هایی که مسیحی بودند مسیحی بودند، به فکر حُجّت نبودند، یهودی‌ها هم یهودی بودند حالا هم هستند، امّا واقعیت نبود، تحریف شده بود، هر دوی آن‌ها تحریف شده بود، هم تورات و هم انجیل هر دو تحریف شده بودند. تقریبا سی و پنج سال بعد از به دار آویختن حضرت عیسی علیه السلام به زعم یهودی‌ها، صد و پنج تا انجیل نوشته شد، کشیش‌ها دیدند اگر زمانی بیشتر بگذرد تعداد (انجیل‌ها) بیشتر می‌شود و خودِ این مسیحیت را از بین می‌برد، لذا نشستند گفتند چهارتای آن‌ها درست است و صد و یکی از آن‌ها باطل است. آن‌ها را در جوی آب ریختند. تورات هم وقتی بُختُ النَصر- که اصلش به عِبری بروکد نصر است - آمد اورشلیم را فتح کرد و بساط مسجد(الاقصی) را آتش زد، تورات را هم آتش زد. هفتاد هزار تا اسیر از این‌ها را هم برداشت به بابل عراق آورد. سال‌ها اینجا اسیر بودند. تورات دیگر از بین رفت. بعداً کوروش آمد با او جنگید و او را شکست داد و به یهودی‌ها اجازه داد که به بیت المقدس برگردند و مشغول یهودی‌گری شوند، امّا دیدند کتاب ندارند، گفتند چه کار کنیم؟ گفتند هر کس هر چقدر از تورات را  بلد است بیاید بنویسد، هر کس نوشت و این تورات حال حاضر شد. این نوشته­‌ی این‌هاست نه حضرت موسی علیه السلام، لذا نه آن درست است نه این، آن دین واقعی از بین رفت.

س14: این که درباره حضرت ابراهیم علیه السلام آمده است که« کانَ حَنیفاً مُسْلِماً »[2] و درباره پیامبر اسلام آمده که به دین حضرت ابراهیم بودند[3]یعنی چه؟

ج: حضرت ابراهیم علیه السلام دین توحیدی آورد، پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله اساس دینش توحید بود، از همین است، منتهی این فروع و بسطی که این دین دارد آن نداشت.

س15: چرا حضرت موسی و عیسی علیهما السلام مسلمان نبودند؟

ج: تمام انبیاء در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، مسلمان بودند دیگر، « فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ »[4].

س16: آیا این تعبیر صحیح است که بگوییم این دین اسلام نسخه جدید همان دین یهودیت و مسیحیت است؟

ج: نه خیر، قابل مقایسه با آن نیست ولی اساس همه یکی است، لذا وقتی خدای متعال در سوره حمد می‌خواهد صراط و راه برای مسلمانان تنظیم کند می‌گوید این صراط مستقیم است، نه صراط یهود و مسیحیت. آن‌ها صراطشان معتدل نیست، مستقیم نیست، هم تورات ناقص است و هم انجیل. تورات همه‌اش مسائل مادی است و مسائل معنوی ندارد، انجیل هم همه‌اش مسائل معنوی است مسائل مادی ندارد، در حالی که انسان هم مسائل مادی می‌خواهد و هم معنوی. صراط مستقیم در اسلام است، آن دو را نفی می‌کند، « غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ » ، یعنی نه صراط « مَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ » که یهودی هاست و نه « الضَّالِّینَ » که مسیحی‌ها هستند، آن‌ها صراطشان مستقیم نیست، این صراط مستقیم است.

س17: راه این دین تحریف شده آن ها به درد نمی خورد یا همان اصل دینشان؟

ج: اصلش هم همین جور بود و گناه مربوط به خود یهودی هاست که این ها روحیه ای داشتند که قبول نمی کردند، اگر هم خدا می گفت قبول نمی کردند، لذا به اندازه ای که می پذیرفتند خدا گفته است.

س18: یکی از صفات پیامبراکرم صلی الله علیه و آله « أُمِّیَّ »[5] بوده است، « أُمِّیَّ » به چه معناست؟

ج: آدم وقتی از مادر متولد می­‌شود چگونه است؟ ایشان این جوری بود. آدم بعداً می‌رود درس میخواند آن حالت را عوض می‌کند و عوض می‌شود، دیگر به او « أُمِّیَّ » نمی‌­گویند، پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله تا آخر « أُمِّیَّ » بود، یعنی درس نخوانده بود، کتاب نخوانده بود، چون یکی از تهمت‌های بت پرست‌ها این بود که می‌­گفتند کتاب‌های گذشته را می‌خواند و این حرف‌ها را می‌آید می­‌زند، لذا ایشان از اوّل نه مکتب رفته بود نه درس خوانده بود ، همه این را ­دیده بودند، ایشان با خود مردم بزرگ شده بود، « أُمِّیَّ » یعنی به این معنی؛ درس نخوانده بود، کتاب ندیده بود تا این تهمت را به او نزنند که می‌رود کتاب گذشتگان را می‌خواند می‌آید این حرف‌ها می‌زند.

س19: در آیه « فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمیلَ »[6]، « صَفْحَ جَمیل» یعنی چه؟

ج: پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله مأمور بود همه انسان‌ها را هدایت کند، هر کسی در هر حالتی از بدی هست از بت پرستی گرفته تا پایین بیاید همه را در خط بندگی خدا بیاورد. برای همین ایشان مأمور بود که اگر گاهی کسی غلطی انجام می‌دهد صرف نظر کند، چون صرف نظر نکند چه کار کند. بهترین راه صرف نظر کردن است. امّا صرف نظر جَمیل. ممکن است آدم صرف نظر بکند دو تا اوقات تلخی هم با او بکند. ایشان اینجوری نباید بکند. انسان خیلی با خوشرویی منصرف شود، چون پل برگشت این فرد را نباید خراب کرد، باید یک جوری با او برخورد کرد که آینده اش امیدوارکننده باشد، بنابراین اعراض از خطای خطا کننده‌­ها از طرف ایشان باید جمیل باشد نه غیرجمیل.

س20: « لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ»[7]، منظور از«حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» چیست؟

ج: یعنی حَریصٌ علی هدایتِکُم، (پیامبر) به این وضع بت‌پرستی و جاهلیت شما را نمی‌تواند ببیند، می‌خواهد همه را هدایت کند. ناراحت می‌شود که شما گمراه شوید و جهنمی بشوید.

س21: مگر پیامبر صلی الله علیه و آله « رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ »[8] نیستند؟

ج: رحمت همین است که هدایت کند دیگر. اگر شما را هدایت نکند و در همان جاهلیت بمانید این چه رحمتی است؟

س22: این قیدی که اینجا زده و فرموده: « بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ » چیست؟

ج: رحمتش بالکافرین جور دیگر است، بالکافرین دارد « وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ »[9]. آنجا رأفت نیست، آنجا «ضربُ الرقاب»[10] است.

س23: آن هم به معنای کلی از باب رحمت است دیگر؟

ج: یک مصداق دیگری از رحمت است. آن مصداقش این‌جوری است که خدا جهنّم را خلق کرده که مردم را از ترس جهنم به بهشت ببرد. پس خود جهنم هم وسیله رحمت است، به این معنی، بله، رحمت است.

س24: عصمت پیامبراکرم و چهارده معصوم علیهم السلام به چه معناست؟

ج: (یعنی) این‌ها به هیچ وجه مخالفت فرمان خدا را نمی‌کنند. ایمانشان اینقدر بالاست. خدا این‌ها را جوری ساخته و تربیت کرده که اختیار دارند از ما بیشتر هم گناه بکنند- چون قدرت دارند، علم دارند، همه چیز دارند- امّا آن ایمان در آن حدّ باعث می‌شود که هیچ وقت فکر گناه هم در ذهنشان نمی‌آید.

س25: بعضی در مورد عصمت مثلاً سهوهایی که ربطی به هدایت هم ندارد گفته‌اند؟

ج: به هر حال این مسأله عصمت است. آن مسأله دیگر است. آن اشکالش این است که اگر پیغمبر بخواهد فراموش کند آن وقت انسان احتمال می‌دهد که چیزهای دیگر هم که گفته است اشتباه کرده باشد. اعتماد سلب می‌شود. اعتماد که سلب شد آدم دنبالش نمی‌تواند برود؛ لذا سهو هم نباید داشته باشد. مرحوم صدوق رحمة الله علیه اشتباه بزرگی کرد سهو النبی نوشت، نباید می‌نوشت. ای کاش قلمش خشک می‌شد، ولی خُب یک آدم صالحی بود یک عدّه روایت دیده بود، آن‌ها هم روایتی هستند روایت که می‌بینند دیگر نمی‌توانند حرف بزنند، این است که دیگر این بنده خدا آن را نوشت.

س26: آن روایات به چه معنا تعبیر می‌شود؟

ج: خُب روایت را باید اسناد و سندش را دید، برخی سندهایش درست نیست، ممکن است دشمنان گفته باشند. گاهی دشمن انگشت روی یک چیزی می گذارد که نکته اساسی است. مثل وهابی‌ها، وهابی‌ها انگشت روی یک چیز گذاشته‌اند که انسان وقتی مُرد دیگر احترام ندارد، پیغمبر هم باشد همینطور است. این را انگلیس‌ها جا انداخته‌اند،‌ این پیامَدَش خیلی خطرناک است، دیگر (افراد) زیارت نمی‌روند، گنبد و بارگاه نمی‌سازند آن‌وقت کم‌کم فراموش می‌شود و از بین می‌رود. این سر و صدا که می‌بینید در مدینه طیِّبه است مال سنّی‌ها غیر وهابی است و الّا وهابی زیارت پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله را شرک می‌داند. آن بن باز ملعون که به درک واصل شد سی سال پیش نماز مسجد النبی بود. گفته بود یکی از افتخارات من این است که در این سی سال یک بار هم نگفتم « السلامُ علیکَ یا رَسُولُ الله» ،‌ آن اثرش این است. دشمن فهمید کجا را بزند، ما وقتی زیارت نکردیم و گفتیم شرک است احترامش از بین می‌رود. اعتماد به او از بین می‌رود، از او فاصله می‌گیریم و از بین می‌رویم دیگر، یک همچنین کاری کردند.

س27: بعضی‌ها می‌گویند عصمت یک نیروی خاصی است که خدا داده است؟

ج: خاصش همان ایمان است دیگر. ایمان نباشد هیچ نیرویی نیست که جلوی آدم را بگیرد.

س28: یعنی از همان اول که این ها به وجود آمدند این عصمت بود؟           

ج: اوّل و دوّم ندارد. انبیاء را خدا یک کاری می‌کند که در بچگی کاری نکنند تا بعد که پیغمبر می‌شوند و بخواهند مردم را دعوت کنند مردم بگویند خودت بچگی با ما قمار بازی می‌کردی و عرق می‌خوردی، حالا می‌گویی نکن، نه، این را خدا حفظش می‌کند. این را باید حفظ کند و الّا فردا از کار می‌افتد، هر چه بگوید می‌گویند آقا دیروز خودت این کا را می‌کردی، این را خدا حفظ می‌کند. امّا از بچگی هنوز پیغمبر نیست، به آن درجه از عصمتی که بعد باید برسد نرسیده است، خدا به تدریج به آنجا هم او را می‌برد.  کلاس‌هایی خودش ترتیب می‌دهد، ‌بلد است کارهایی بکند. تربیت انبیاء ‌با زبان نیست، با عمل است، با کار است. خدا به موسی کلیم گفت: برو با آن بنده خدا ملاقات کن. این‌ها کلاس آن‌هاست، ولی ما باید حرف بزنیم، قرآن بخوانیم، روایت بخوانیم، خدا آن‌ها را با این درست نمی‌کند. این هم حرف غلطی است که می‌گویند قرآن اشاراتش مال انبیاء است. خدا این‌ها را نیاورده است که پیغمبران را تربیت کند، پیغمبران آمدند و رفتند، قرآن مال ماست. پیغمبر را هم خدا با قرآن تربیت نکرد، و لو از همه بیشتر بعد از نزول قرآن خودش عمل می‌کرد و استفاده هم می‌کرد، اما قبل از نزول که قرآن نبود، خود خدا بلد است در بیابان و در خیابان یک برنامه‌هایی می‌چیند خلاصه این را یک کاری می‌کند که بتواند وحی خدا را دریافت کند. آن‌ها را خود قرآن می‌کند. سنّی‌ها هم نقل کرده‌اند این چیزها را فقط ما نقل نکردیم، غرض این است که کاری انجام شده که برای بعد از پیغمبری اش هم مفید است، آن‌جا می‌گویند پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله چوپان بود و در کوه‌های مکه گوسفند می‌چراند، سنش کم بود دیگر، خُب طبیعی است چوپان‌ها وقتی به هم برمی‌خورند می‌نشینند، می‌گویند و می‌خندند، تنها بود، یک چوپان دیگر هم آمد جلو و خلاصه با هم رفیق شدند، آن چوپان گفت: آنجا دارند بزن و بکوب می‌کنند، بیا ما هم برویم، خُب آن زمان هم مثل حالا هر کسی یک چیزی داشت می‌زد سرش را گرم می‌کرد، خُب وقتی می‌خواستند بروند خدا خواب را بر پیامبر مسلّط کرد و ایشان خوابید و نتوانست برود. غرض این است که خدا تربیت می‌کند، یا وقتی کعبه خراب شده بود و سیل آن را برده بود، همه کمک میکردند. هر کسی دامنش را سنگ و خاک پر می‌کرد آنجا می‌آورد. خُب آن‌ها هم نوعاً شلوار ندارند، هوا گرم است و لباسشان بلند است. پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله هم خواست دامن را بلند کند می‌گویند جبرئیل زد تخت سینه‌اش و افتاد، غرض این است که خدا این کارها را می‌کرد که مشکلی پیش نیاید. امّا تربیت تدریجی باعث شد که بعد به رتبه پیغمبری برسند،‌ اگر سهو هم باعث می‌شود که کار پیغمبری پیش نرود و دچار مشکل شود خدا اجازه نمی‌داد.

س29: منظور از روایت « وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ‏ جَمِیعِ‏ عُقُولِ‏ أُمَّتِهِ‏ »[11]چیست؟

ج: خُب (اگر عقل پیامبر کاملتر) نباشد ممکن است یک کارهای در اثر کمبود عقل انجام بدهد آن وقت پیغمبری اش را باطل کند و مردم هم او را قبول نکنند، لذا همیشه انبیاء از همه امت عقلشان بیشتر است. آن عقل بیشتر دو کار می‌کند. (یک) زمینه را برای دریافت وحی آماده می‌کند دوّم این که مواظب کارهایی است که جلو هدایت را می‌گیرد، لذا این‌ها موفق می‌شوند.

س30: در ادامه روایت آمده است: « وَ مَا یُضْمِرُ النَّبِیُّ ص فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِینَ »؟

ج: خُب کسانی که عقلشان ضعیف است بیست و چهار ساعته کار کنند، عرق بریزند، زحمت بکشند امّا یک آدم عاقل کم هم که زحمت بکشد این اثرش بیشتر از آن است. چون یکی از آثار عاقل این است که کاری نمی کند که نتیجه زحمت‌ها را  هدر بدهد، امّا جاهل ممکن است کار بکند یک کاری هم بکند همه زحمات را از بین ببرد.

س31: منظور از « اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِینَ » چیست؟

ج: کوشش، اجتهاد یعنی کوشش. (امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده‌اند:) « وَ لَکِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ‏ وَ اجْتِهَادٍ »[12]، شما نمی‌توانید مثل من علی تقوا را مراعات کنید اما تا آنجایی که می‌توانید کوشش کنید. در آیات و روایات اجتهاد یعنی به کار  بستن جهد و کوشش.

س32: آیا معصومین علیهم السلام سهواً اشتباه می‌کنند؟

ج: نه خیر، نه عمداً اشتباه می‌کنند و نه سهواً و الّا آدم اگر احتمال سهو می‌داد هر چه می‌گفتند را میگفت شاید سهو کردند آن وقت اعتماد از کلامشان سلب می‌شود پس این حرف درست نیست.

س33: آیا سهوُ النبی صحیح است؟

ج: سهو النبی هم صحیح نیست. آن‌هایی که این حرف را زده‌اند خودشان سهو کرده‌اند. نسبت سهو دادن به این‌ها اولی است از نسبت سهو دادن به آن‌ها(معصومین). این‌ها را زیاد دیدیم سهو کرده‌اند امّا از آنجا ما خبر نداریم و یک بار هم ما ندیده‌ایم سهو کرده باشند. چون اگر سهو کنند مردم می‌گویند نکند این حرف هم سهو است. اعتبار (حرف‌هایشان) کم می‌شود. مردم حرف‌ها را قبول نمی‌توانند بکند. حرف این جوری است، یک احتمال بیاید که نکند اشتباه باشد آدم به قوّت نمی‌تواند آن حرف را بگیرد.

« یا یَحْیى‏ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ »[13] معنایش چیست؟ این نیست که (کتاب) سنگین است محکم بگیر تا نیفتد، یعنی به محتوایش خوب عمل کن. اگر من احتمال بدهم این آقا حرف‌هایی که می‌زند سهو کرده است دیگر نمی‌توانم به قوّت به آن عمل کنم، لذا این حرف درست نیست. منتهی خُب روح مُحدِّثی گری که عقیده به احادیث دارند باعث شده این را بگویند. دیده‌اند پاره‌ای از احادیث نقل شده است و میگفتند تمام احادیث کتاب بین من و بین خدا حجّت است، به همین دلیل این منطق از اینجا نشأت گرفته است، این هم حدیث است، ‌خُب حجّت است و این گاهی هم سرایت کرده (تا جایی) قوّت پیدا کرده که کتاب را کنار گذاشته‌اند و گفته‌اند همان عترت خالی کافی است، ما از کتاب بهره‌ای نمی‌توانیم ببریم،‌ امّا نه؛ پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله از همان روز اول فرمودند: « إِنِّی تَارِکٌ‏ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی »[14] ( من بعد از رحلتم دو چیز گرانقدر را بین شما می­گذارم قرآن­ کریم و خاندانم).

س34: نقل کرده‌اند که مرحوم صدوق رحمة الله علیه می‌فرمایند اگر کسی قائل به سهو النبی نباشد غالی است؟

ج: بله دیگر، او می‌گوید امّا ما هم می‌گوییم اگر کسی قائل شود او هم جور دیگر است. بله، حرف است دیگر.« حرف حرف می‌آورد ». او می‌گوید ما هم باید بگوییم دیگر چاره‌ای نیست. منتهی ما هیچ وقت به کسی تهمت نمی‌زنیم، می‌گوییم یک مبنایی است که باعث این حرف شده است اما مبنا این است که می گویند هر حدیث به هر حال( حجّت است).

س35: پس این که می گویند پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله  نماز صبحشان قضا شد و با اصحاب قضا خواندند...؟

ج: خُب همین‌ها باعث شده است این را بگویند دیگر. کی نمازشان قضا شده است!؟ (ایشان) قبل از اذان چقدر زودتر بیدار می‌شد.

س36: آیا درست نیست که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله  شبی را بر روی عبای دولا خوابیدند و نماز صبحشان قضا شد؟

ج: قضا نه، قضا شدن نماز برای پیامبرصلی الله علیه و آله  درست نیست. روایت است برای نماز شب یک خُرده دیرتر بلند شدند، مثلا اگر راست باشد ولی قضا نه؛ این ها چشمشان می­‌خوابد اما قلبشان بیدار است، مثل ما نیستند که خواب بر آن‌ها غلبه کند.

س37: جنبه بشری ایشان غالب نمی‌شود؟

ج: جنبه بشری‌اش را خدا تربیت کرده است، غالب هم هست اما غالبش این جوری است. « یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً »[15] بیشتر شب را باید بلند شوی عبادت کنی، ‌مگر مقدار کمی که باید بخوابی، بنابراین آدمی که مخاطب این خطاب است و عملاً هم این کار را کرده و ثابت کرده که خواب در اختیار اوست(ممکن است نمازش قضا شود؟!). ما ممکن است بخوابیم و بگوییم دو ساعت دیگر بیدار میشویم، بعد بخوابیم و آن طرف آفتاب بیدار شویم زیرا خواب دست ما نیست. امّا ایشان خواب در اختیارشان بود. طریقه تَهَجُّد ایشان مثل ما نبود که همه (تَهَجُّدش)را یک دفعه شروع کند و تمام کند، ایشان بعد از نصف شب آب برای مسواک و وضو بالای سرشان بود، بلند می‌شدند مسواک می‌زدند و وضو می‌گرفتند، دو تا دو رکعتی نماز می‌خواندند و بعد می‌خوابیدند. دوباره به وقت بیدار می‌شدند باز دو تا دو رکعتی می‌خواندند باز می‌خوابیدند، خواب دست خودشان بود. دوباره بیدار می‌شدند آن سه رکعت آخر را می‌خواندند. بعد هم نافله صبح و نماز صبح و بعد،  کسی که وضعش این جوری هست هیچ وقت نمی‌شود گفت نماز صبح خوابش برد. مثل ما یک دفعه تا آن طرف اذان نمی‌خوابید. مثل ما نیست که خوابش ببرد. این حرف چون سبقه حدیثی دارد باعث آن حرف‌ها شده است. این حدیث مشکل ایجاد کرده است. خود پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: « سَتَکثُرُ عَلَیَّ القالَة »، به زودی حرف‌هایی به من نسبت می‌دهند اما نباید باور کنید.

س38: امکان دارد در اثر ادامه تقوا، همانطور که پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله خواب دست خودشان بود دیگران هم بشوند؟          

 ج: فعلاً همان یک دانه را ما دیده‌­ایم،‌ اما حضرات معصومین علیهم السلام هم همه‌شان یک قماش هستند. اما دیگران هم جسته گریخته رسیده‌اند. این قاعده کلی نیست اما ممکن است انسان به اینجا برسد. چیزی هم نیست اما خُب آدم هایی که آمادگی بیشتر دارند این‌ها می‌تواند زودتر از خواب بیدار شوند یا هر وقت بخواهند می‌توانند بیدار شوند اما عموم مردم نه این جور نیستند. در عموم، آدم در اختیار خواب است. گاهی بعضی‌ها را می‌بینید وسط خیابان (در حالت) ایستاده خوابیده‌اند، خسته میشود، خواب بر او غلبه می‌کند دیگر سرش نمی‌شود خیابان است،‌ بیابان است، ماشین می‌آید، اتفاقی می‌افتد،‌ پشت فرمان ماشین می‌خوابد و تصادف می‌کند،‌ این علامت این است که آدم‌ها در اختیار خواب هستند. اما خاتم انبیاء و حضرات معصومین علیهم السلام خواب در اختیارشان بود، لذا همه حضرات معصومین علیهم السلام هم این گونه بودند، هیچ وقت نماز صبح آن‌ها و سایر نمازهایشان قضا نمی‌شد، اگر کسی نقل بکند معلوم می‌شود نماز خودش قضا می‌شود، نه نماز آن‌ها.

س39: در کتب اهل سنت نقل شده است پیامبراکرم صلی الله علیه و آله هنگام اذان صبح خواب ماندند و بلال ایشان را با جمله « الصلاة خیرٌ مِن النُوم » بیدار کردند درست نیست؟

ج: خُب سنّی‌ها می گویند دیگر، راوی‌اش سنّی است. ایشان خوابش در اختیار خودش بود، مثل ما نبود که ما در اختیار خواب هستیم، آدم دلش می‌خواهد قبل از سحر ماه رمضان نیم ساعت بخوابد و وقتی خوابید آن طرف آفتاب بیدار می‌شود چون خواب دست ما نیست، امّا پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله خواب در اختیار خودش بود، هر وقت می‌خواست بیدار می‌شد، به همین دلیل ایشان نماز شب را اینجوری می‌خواند. در سه وقت می‌خواند. سه وعده می‌خواند. یک دفعه نمی‌خواند. اوّل دو تا دو رکعت می‌خواند دوباره می‌خوابید، باز بلند می‌شد دو تا دو رکعت می‌خواند باز می‌خوابید، بار سوم شفع و وتر را می‌خواندند، اگر خواب در اختیار ایشان نبود که نمی‌توانست بیدار شود، بنابراین این راویان سنی­‌ها یکی از برکاتشان تناقض گویی است.

س40: آیا علت این که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به این مقامات عالی رسیدند خودشان بودند یا این که خدا خواست و ایشان زحمتی نکشیدند؟

ج: خدا وقتی آدم‌ها را خلق کرد دیگر نمی‌شد آن‌ها را رها کند، زیرا مثل حیوانات زندگی می‌کردند، هر کسی گرسنه‌اش می‌شد و  زور داشت می‌رفت آن دیگری را پاره می‌کرد و می‌خورد، مثل دیگر حیوانات. خدا این‌ها را انسان خلق کرد عقل به آن‌ها داد، باید زندگی‌شان (زندگی) انسان عاقل باشد نه حیوانات جنگلی؛ لذا خدا دید اگر این ها را تربیت نکند این ها هم مثل حیوانات می شوند. تربیت شان چه جوری است؟ مردم که با خدا ارتباطی ندارند، زبان خدا را نمی‌فهمند، دستشان به او نمی‌رسد، حکمت اقتضا کرد چند  فرد را خدا خودش تربیت کند آنهم از جنس همین‌ها و به زبان همین‌ها تا با این‌ها ازدواج کنند، دختر به این ها بدهند، با این‌ها زندگی کنند، حرف از خدا بگیرند و به این‌ها یاد بدهند. این‌ها پیغمبران و امامان شدند، نمی‌شد با همه این کار را بکنی چون الگو به اندازه کافی است دیگر، بیشتر از این لازم نبود. این‌ها را ساخت به آن‌های دیگر هم گفت: شما گوش به حرف این‌ها بدهید شما هم ساخته میشوید. بنابراین چرا آن‌ها را خلق کرد برای خاطر این، چون اگر این‌ها نبودند مردم از بین رفته بودند حیوانی جنگلی می‌شدند. بنابراین اصل تربیت آن‌ها ضروری بود، راهی هم نداشت چون مکتب ها آدمها را نمی‌توانستند تربیت کنند. این فقط کار خدا بود، خدا این کار را کرد بعد به این‌ها گفت آن‌های دیگر را هم تربیت کنید.

س41: هدف از روزه گرفتن های پیامبر­اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چه بود؟ آیا ایشان به تربیت خود می پرداختند؟

ج: اثر داشتند، اثر معنوی داشت، این جور نبود که اثر نداشته باشد، نماز ایشان، روزه ایشان، تمام کارهای عبادی که انجام می‌دادند اثر داشت، اثرش هم رشد و تکامل و تعالی ایشان بود.

س42: چرا پیامبر صلی الله علیه و آله استغفار می‌کرده‌­اند؟

ج: خُب حرف‌هایی زده‌اند، « هر کس به قدر فهمش فهمید». منتهی، ظاهراً این است که خود استغفار عبادت است. روایت در کافی هست که خود پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله وقتی می‌نشستند و بلند می‌شدند بیست و پنج مرتبه « مِنْ‏ غَیْرِ ذَنْبٍ »[16]استغفار می‌کردند. خود استغفار عبادت و مطلوب خداست. لازم نیست حتماً گناه کرده باشیم تا بعد استغفار بکنیم. در گناه کاران استغفار اثرش این است که استغفار از گناه است اما در کُمَّلین و معصومین که گناه ندارند، خود استغفار عبادت است، مثل نماز و روزه که می‌گیرند؛ مطلوب خداست و بعد هم ضمناً مردم بفهمند که استغفار چقدر اهمیت دارد.

س43: « أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ»[17]، اگر پیامبر گناه نمی‌کردند مراد از نسبت دادن گناه به پیامبر صلی الله علیه و آله در سوره فتح چیست؟                                                            

ج: گناه چند جور است، یک نوع گناه نداریم، یک جور گناه نداریم. گاهی کاری از نظر خدا گناه است؛ دزدی از نظر خدا گناه است، آدم کشی به ناحق از نظر خدا گناه است، دروغ گفتن از نظر خدا گناه است. گاهی کاری از نظر خدا گناه نیست، اما از نظر خلق خدا گناه است؛ مثلاً یک آدمی است یک کاری درباره‌اش انجام بدهی بدش می‌آید، می‌گوید گناه است.

پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله وقتی آیاتی را که درباره ذمّ بت‌پرست و بت نازل می‌شد می‌خواندند کُفّار سخت ناراحت می‌شدند. بدشان می‌آمد، کاری هم نمی‌توانستند بکنند، فقط یک جوری نگاه می‌کردند که اگر می‌توانستند با نگاه پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله را بکشند می‌کشتند. این آیه «وَ إِنْ یَکادُ»[18] معنایش این است؛ معنایش چشم زخم نیست. آن‌ها بدشان می‌آمد، ناراحت می‌شدند، مثل این که کسی در مذهب ما به خدا توهین کند چقدر ما بدمان می‌آید. آن‌ها هم بت را قبول داشتند و می‌پرستیدند. برای آن‌ها مثل خدا بود.

 وقتی آیه نازل می‌شد که این‌ها هیچ چیز نیستند، خرافات هستند، واقعیت ندارند به آن‌ها بر می‌خورد. اما کاری هم نمی‌توانستند بکنند، یک جوری نگاه می‌کردند اگر می‌توانستند با این نگاه پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله را به زمین می‌زدند اما نه هرگز توانستند به زمین بزنند و نه چنین اثری داشت. تا مکه پایتخت بت‌پرست‌ها بود این حرف‌ها بود.

وقتی پروردگار متعال مقدمات فتح مکه را فراهم کرد شاخ بت و بت پرستی شکست. تمام آن گناهانی که پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله از نظر بت‌پرستها مرتکب می‌شد همه پاک شد. این از این گناهان است، نه از آن گناهان بد خدایی. تمام کارهایی که از نظر بت‌پرست بد بود نسبت به بت‌پرستی و بت همه صاف شد. یعنی قدرتشان از بین رفت دیگر کاری نتوانستند کاری بکنند. این « لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ » مال این است، هم گناهان گذشته حل شد و هم در آینده اگر احیاناً آیاتی علیه بت و بت پرستی نازل شود هیچ مشکل دیگری ایجاد نمی‌کند. حضرت رضا صلوات الله و سلامه علیه این آیه را این جوری تفسیر فرموده­اند[19]، گفته اند وقتی پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله آیات مربوط به بت و بت پرستی را که نازل شده بود بیان می­‌کرد این اهانت به دین آن­‌ها بود، خُب اهانت به دین بزرگترین توهین­‌هاست، انسان بزرگ‌ترین غضب را در مقابل این توهین به دینش اظهار می­‌کند. بت‌پرست‌ها سخت با پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله دشمن شدند، خب این دشمنی باعث خطرات زیادی شد و ادامه داشت تا این که پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله مکه را فتح کرد، شاخ بت و بت­‌پرستی شکست، آن‌ها هم مجبور شدند از ترس شمشیر مسلمان بشوند. آن مشکلاتی که قبلاً در اثر اهانت به بت از طرف بت‌پرستان برای پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله پیدا شده بود همه صاف شد، خدا همه را صاف کرد، نه این که چون ایشان گناه کرده بودند. این گناه(توهین به بت های آنان از نظر آنان) بدترین گناه بود، این را خدا صاف کرد، همه گذشته هایش صاف شد آینده­اش هم دیگر جرأت نداشتند هیچ غلطی بکنند و گذاشتند برای بعد از رحلت پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله ، که این بلاها را سر اسلام درآوردند.

س44: آیا این که در کتاب بحار الأنوار از پیامبراکرم درباره چشم زخم نقل کرده اند: « أَنَّ الْعَیْنَ‏ حَقٌ‏ »[20]درست نیست؟

ج: خُب در نهج البلاغه هم هست ولی از کلمات منسوب به امیرالمؤمنین علیه السلام است و درست نیست، اگر عین حق بود که پدر مردم را در می آورد، در طول یک عمر چقدر آدم ها را می کشت.

س45: اینکه می گویند چشم کسی شور است یا شور نیست درست نیست؟

ج: چشم همه شور است، برای خاطر این که محیط چشم ضد عفونی شود خدا آن جا نمک درست کرده است (تا چشم سالم بماند) چشم همه شور است، این شوری هم لازم است، ولی آن شوری که شما میگویی نه، همه چشم ها شیرین است.

س46: گاهی خطاب هایی به پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله می شود که باعث سؤال می شود، مثلاً خطاب  شده که « فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلینَ »[21]؟

ج: بت پرست‌ها گاهی یک پیشنهادهایی می‌کردند که از نظر اجتماع و سیاست مصلحت نبود ایشان رد کند. پیشنهاد مسالمت آمیزی بود امّا نباید ایشان قبول می‌کرد، چون آن‌ها کل پیشنهادهایشان باطل است و اصلاً نباید یک روزنه کوچک هم به آن‌ها راه داد امّا خود ایشان صلاح نبود آن‌ها را رد کند زیرا می­‌گفتند بی‌انصاف است و عاقلانه کار نمی‌کند، لذا خدا این‌ها را رد می‌کرد، این آیه مال این است. ایشان گفت خدا گفته است قبول نکن، ما هم نوکر خداییم.

س47: « وَ لاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِکَ وَ لاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً »[22]،  آیا این آیه دلالت می‌­کند که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله اشتباهی مرتکب شده بودند که خداوند نهی‌شان کرده بود؟

ج: پیغمبر یک وظایفی دارد که امت آن وظیفه را ندارند، خُب فقرا بودند که اوّل  کار می‌­آمدند مسلمان می­‌شدند. نه لباس داشتند، نه غذا داشتند، می‌­آمدند این ها را از ایشان می­‌خواستند، ایشان هم موظف بودند بدهند که آن‌ها را وارد اسلام کند تا ایمانشان را تقویت کند، گاهی چیزی هم نبود که بدهند لباس خودش را در می‌آورد و می­‌داد، آن وقت نمی­‌توانستند نماز بروند. آیه آمد که دیگر این مقدار نده.

س48: یعنی ایشان باید تا این حدّ می­دادند که بعد خدا آیه بفرستد که تا این حدّ نبخش؟

ج: بله، خود ایشان ممانعت نمی­‌کرد، چون فقیر آمده بود و توقع داشت. اما وقتی خدا آیه می­فرستاد که دیگر تا این حدّ نده، ایشان می گفت: خدا گفته است این قدر نده و الّا من می‌­دادم. گردن خدا میگذاشت آن فقیر هم خدا را که نمی­‌بیند، آن وقت پیامبر از دستشان راحت می­‌شوند.

                                مجموعه پرسش ها و پاسخ ها از استاد اخلاق و معرفت حضرت آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه 


[1] - سوره مبارکه حمد آیه 7

[2] - ما کانَ إِبْراهیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ   (سوره مبارکه آل عمران آیه 67 

[3] - ثُمَّ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ ( سوره مبارکه نحل آیه 123

[4] - وَ وَصَّى بِها إِبْراهیمُ بَنیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ (سوره مبارکه بقره آیه 132

[5] - الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ  (سوره مبارکه اعراف آیه 157  

[6] - وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمیلَ (سوره مبارکه حجر آیه85

[7] -سوره مبارکه توبه آیه 128

[8] - سوره مبارکه انبیاء آیه 107

[9] - سوره مبارکه تحریم آیه9

[10] - سوره مبارکه محمد صلی الله علیه وآله  آیه 4

11- ... قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ‏أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِ‏وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ‏ جَمِیعِ‏ عُقُولِ‏ أُمَّتِهِ‏ وَ مَا یُضْمِرُ النَّبِیُّ ص فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِینَ وَ مَا أَدَّى الْعَبْدُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتَّى عَقَلَ عَنْهُ وَ لَا بَلَغَ جَمِیعُ الْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ وَ الْعُقَلَاءُ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى- وَ مَا یَتَذَکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ‏. ( کافی ج‏1 ؛ ص12

[12] - نهج البلاغة (ترجمه صبحی صالح)، ص: 418 نامه 45

[13] - یا یَحْیى‏ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا (سوره مبارکه مریم آیه 12

[14] - قالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم : إِنِّی تَارِکٌ‏ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی ما إن تَمَسَّکُتُم بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعدی فإنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ

[15] - سوره مبارکه مزمل آیات 1و 2

[16] - عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ لَا یَقُومُ مِنْ مَجْلِسٍ وَ إِنْ خَفَّ حَتَّى یَسْتَغْفِرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَمْساً وَ عِشْرِینَ مَرَّةً. کتاب شریف کافی ج‏2 ص504 و ... فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ یَتُوبُ إِلَى اللَّهِ فِی کُلِّ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً مِنْ‏ غَیْرِ ذَنْبٍ‏.(کافی ج‏2 ص450

17-  سوره مبارکه فتح آیه2

8- وَ إِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ  ( سوره مبارکه قلم آیه 51

[19] - ...فَقَالَ الْمَأْمُونُ لِلَّهِ دَرُّکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَأَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَقَالَ الرِّضَا ع لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ عِنْدَ مُشْرِکِی أَهْلِ مَکَّةَ أَعْظَمَ ذَنْباً مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص لِأَنَّهُمْ کَانُوا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ سِتِّینَ صَنَماً فَلَمَّا جَاءَهُمْ ص بِالدَّعْوَةِ إِلَى کَلِمَةِ الْإِخْلَاصِ کَبُرَ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ وَ عَظُمَ وَ قَالُوا أَ جَعَلَ الْآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْ‏ءٌ عُجابٌ وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى‏ آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْ‏ءٌ یُرادُ ما سَمِعْنا بِهذا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هذا إِلَّا اخْتِلاقٌ‏ فَلَمَّا فَتَحَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَبِیِّهِ ص مَکَّةَ قَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ إِنَّا فَتَحْنا لَکَ‏ مَکَّةَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ عِنْدَ مُشْرِکِی أَهْلِ مَکَّةَ بِدُعَائِکَ إِلَى تَوْحِیدِ اللَّهِ فِیمَا تَقَدَّمَ وَ مَا تَأَخَّرَ لِأَنَّ مُشْرِکِی مَکَّةَ أَسْلَمَ بَعْضُهُمْ وَ خَرَجَ بَعْضُهُمْ عَنْ مَکَّةَ وَ مَنْ بَقِیَ مِنْهُمْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى إِنْکَارِ التَّوْحِیدِ عَلَیْهِ إِذَا دَعَا النَّاسَ إِلَیْهِ فَصَارَ ذَنْبُهُ عِنْدَهُمْ فِی ذَلِکَ مَغْفُوراً بِظُهُورِهِ عَلَیْهِم‏...  عیون أخبار الرضا علیه السلام ج‏1 ص202

[20] -  وَ مِنْهُ، رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ ص‏ أَنَّ الْعَیْنَ‏ حَقٌ‏ وَ أَنَّهَا تُدْخِلُ الْجَمَلَ وَ الثَّوْرَ التَّنُّورَ. بحار الأنوار ج‏60 ص17

21- وَ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْراضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَةٍ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‏ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجاهِلینَ ( سوره مبارکه أنعام آیه 35  

[22] - سوره مبارکه إسراءآیه 29

منافقین و خطر آن‌ها
متن جلسه درس اخلاق
موانع کمال انسان
متن جلسه درس اخلاق
سوره مبارکه حمد
متن جلسه درس اخلاق
تفسیر سوره مبارکه حمد
متن جلسه درس اخلاق
اعتکاف
متن جلسه درس اخلاق
  •  تماس با ما
  •  درباره ما
saheb-ol-amr
news

کلیه حقوق برای مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله خوشوقت أعلی الله مقامه الشریف محفوظ است.