news
  • قرآن
  • ولایت
    • حدیث
    • امام خمینی قدس سره
    • امام خامنه ای دام ظله العالی
  •  زندگینامه
  • جلسات اخلاق
    • متن جلسات
    • نکات اخلاقی
  • پرسش و پاسخ
    •  اعتقادات
    •  اخلاقیات
    •  اعمال
  • محصولات
    • کتاب
    • لوح فشرده

اعتقادات

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله(قسمت دوم)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله(قسمت دوم)

س49: در خطبه غدیر از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که وقتی حضرت جبرئیل علیه السلام خواستند قضیه ابلاغ ولایت را مطرح کنند حضرت می‌گفتند که من می‌خواستم من را معاف کنند، چون متقین کم هستند و منافقین زیاد هستند، مگر ابلاغ امر ولایت چه خصوصیتی دارد که باید متقین آنجا زیاد باشند؟

ج: آن زمان که صدا و سیما نبود، روزنامه هم نبود، خود مردم مُبَلِّغ مطالب و اخبار بودند، هر چه مردم بیشتر باشند وقت برگشتن که در قبائل مختلف متفرق می‌شوند اخبار را بیشتر و در توسعه زیاد ابلاغ می‌کنند، بنابراین ایشان منتظر بود یک جایی پیش بیاید همه آنجا جمع باشند، و شرایط اجتماع هم باشد، آبی باشد، زندگی باشد و آن ترسی هم که ایشان داشت به جا بود، چون می‌دانست در این جمع آنهایی که فردا می‌خواهند به خلافت برسند و مدت‌هاست نقشه کشیده‌اند آن‌ها هم حاضر هستند. ایشان برای خاطر این که خدا از این مشکل دفاع کند، این حالت را داشت. گفت اگر من (این مسأله را) بگویم آن‌ها قبول ندارند ممکن است همین جا شلوغ کنند و اوضاع خُنثی شود. خدا این را درست کرد، خدا آیه را فرستاد که دیگر از اینجا به بعد آن شرائط محفوظ بشود. همه اینجا جمع هستند، بزودی هر کدام سراغ قبائل خودشان می‌روند، متفرق می‌شوند، امّا الآن همه جمع هستند و اینجا هم آبی هست و غدیر خم. غدیر یعنی آن‌جایی که وقتی سیل می‌آید آبی را آنجا بجا می‌گذارد. خُب ایشان این ترس را در ذهن داشت و خودش هم صلاح نبود حرف بزند، چون تا به حال هر چه راجع به این موضوع حرف زده بود تیرش به سنگ خورده بود. قبول نکرده بودند، لذا دیگر آن آخر سر هم وقتی ایشان گفت: « ائْتُونِی‏ بِکِتَابٍ‏ »[1]، نگذاشتند دیگر، خیلی مُصَمّم بودند، چون هر چه لحظات به سمت پایان عمر پیامبراکرم صلّى اللّه علیه و آله می‌رفت آن‌ها حساس‌تر و جدی‌تر می‌شدند، چون می‌گفتند الآن وقت بهره‌برداری است، شُل بجنبیم یک چیزی می‌گوید به زحمت می‌افتیم، لذا نگذاشتند کتاب ( قلم و دوات) بیاورند ایشان بنویسد، امّا (مطلب را) رساند که من یک چیزی می‌خواستم بنویسم این‌ها قبول نداشتند، این را رساند، ابن ابی الحدید نقل می‌کند که بعد هم خود عمر در زمان خلافتش وقتی بر خلافت مسلط شد گفت من فهمیدم پیغمبر چی می‌خواهد بگوید و چه می‌خواهد بنویسد؛ من صلاح اسلام ندیدم، لذا نگذاشتم. امّا خدا کارش را کرد، خدا گفت: در این جمع افرادی هستند که تو از آن‌ها می‌ترسی، امّا اطمینان داشته باش که من خودم نمی‌گذارم کاری بکنند[2]. خدا این جمله را یک جوری نوشت که آنها نتوانستند حرف بزنند، یعنی گفت اگر می‌ترسی خدا حفظت می‌کند و هر کسی حرف می‌زند میفهمیدند این از آن‌ها هستند که پیغمبر از آن‌ها می‌ترسید، لذا (آن‌ها در روز غدیر)صلاح دیدند هیچ چیز نگویند، کار به سلامت تمام شد و همه هم شنیدند و همه هم در قبایلشان رفتند، به بهترین وجهی خدا نقشه را هدایت کرد.

س50: چرا مردم نماز و روزه پیامبر صلی الله علیه و آله را قبول می کردند اما حرف ولایت را قبول نمیکردند؟

ج: خب مردم تازه مسلمان شده بودند، هنوز بت‌پرستی در ته دل‌ها بود، و هنوز مردمی که از ترس شمشیر در اطراف مکّه به زور مسلمان شده بودند، منتظر بودند که فرار کنند. مردم دیدند آن ها که مخالف هستند با این امر(ولایت امیرالمومنین)، آن‌ها هم همجنس خودشان بودند دیگر، آن‌طرف رفتند، لذا بعد از رحلت پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله همه برگشتند[3]، امّا از اسلام برگشتند، نه از ولایت خالی، حضرت علی علیه السلام دید مشکل بیشتر شد، لذا به دنبال جلب امامت نیفتاد، رفت مشکل را حل کرد، کمک کرد و همه این‌ها را به هم ریخت، بنابراین غیر از این نمی‌شود، این هم بهترین وجهی بود که خدا اسبابش را فراهم کرد و جریان پیدا کرد، بعد شرایطی پیدا می‌شد که به این صورت در آید که امروز در آمده است.

س51: آیا معراج مختص به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است یا اینکه ائمه اطهار علیهم السلام هم دارای معراج هستند؟ 

ج: در کافی روایتی آمده که هر شب جمعه حضرات معراج می روند، هر شب جمعه.

س52: این فقره از دعای ندبه کدامش درست است، « وَ عَرَجْتَ‏ بِهِ إِلَى سَمَائِکَ، یا وَ عَرَجْتَ‏ بِرُوحِهِ إِلَى سَمَائِکَ »[4]    

ج: هم « بِهِ » درست است، « بِرُوحِهِ » هم درست است، هر دو درست است.  

س53: مگر معراج پیامبراکرم صلی الله علیه و آله جسمانی نبود؟  

ج: جسمانی باشد روح با بدن بوده است دیگر. مگر خدا مکان بدنی و مادی دارد، خدا جسم نیست، او کجا برود. هر کجا برود مثل همین جاست، و اینجا بهتر از همه جاست، بنابراین عروج روحی است بدنی نیست. ایشان یک دفعه با جسم به بیت المقدس رفتند، که معراج جسمانی بود، اما اگر پیش خدا رفت دیگر با جسم نمی رود. خدا همه جا هست، هر کسی بتواند هر کجا که هست با خدا ارتباط پیدا کند میشود و این‌ها می‌توانستند. لازم نیست بدن برود. (بدن) کجا برود؟ برود کره مریخ؟ خدا همین جاست دیگر. منتهی بعضی‌ها متوجه نشده‌اند، این حرف  را زده‌اند و درست نیست.

س54: یعنی معراج هم جسمانی است و هم روحانی؟

ج: اگر مقصد جسم باشد جسمانی است، مقصد غیرجسم باشد غیرجسمانی است. اگر گفتند پیش خدا رفت، خدا جسم نیست، اگر گفتند بیت المقدس رفت، چون جسم است جسمانی است.... پیامبر اکرم در دنیا با بدن زندگی می‌کرد، در این حال معراج اتفاق افتاد، اگر بیت المقدس است مادی است، با بدن رفته است، اگر پیش خدا رفته پیش و پس ندارد دیگر مادی نیست.

س55: « ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى »[5] آیا مراد نزدیکی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خداست؟

 ج: اگر منظور « قابَ قَوْسَیْنِ » آن سوره مبارکه است، آن « قابَ قَوْسَیْنِ » فاصله بین پیغمبر و خدا را معین نمی‌کند، فاصله بین پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله  و جبرئیل علیه السلام را معین می‌کند، این قابل« قَوْسَیْنِ » است، سه تا قوس، چهار تا قوس، دو تا قوس می‌شود،‌ چون آن( جبرئیل) به صورت آمده بود اما خدا دیگر فاصله مکانی ندارد، این مال آن است.

س56: آیا پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم مقام اعلی نداشتند؟

ج: بله دیگر، باید گفت پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم دارد امّا این آیه این را نمی خواهد بگوید. آیه « قابَ قَوْسَیْنِ » این را نمی‌خواهد بگوید، دُنُوّ از جبرئیل را می‌خواهد بگوید نه دُنُوّ از خدا،‌ چون دُنُوّ از خدا دیگر « قابَ قَوْسَیْنِ » ندارد.

س57: پس اینکه می‌گویند ایشان به جایی رسید که جبرئیل گفت من جلوتر نمی‌توانم بیایم و بعد جبرئیل را هم رد کرده است نه این که با جبرئیل فاصله داشته باشد؟

ج: بله، جبرئیل را رد کرده است دیگر، جبرئیل شاگرد ایشان بود.

س58: شما می‌گویید این آیه فاصله ایشان با جبرئیل را می­‌گوید؟

ج: خود خدا فاصله با جبرئیل را می‌گوید دیگر. خود خدا در قرآن می‌گوید فاصله از جبرئیل است. (در ادامه دارد) « وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَى »[6]، یک بار دیگر پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم جبرئیل را موقعی که داشت از بالا پایین می آمد دید؛ « عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهى »[7]، پیش آن درخت سدر،‌ فاصلهشان چقدر بود؟ این قدر بود. خیلی درست و عقل پسند است. صحبت خدا نیست.... قرآن این را می‌خواهد بگوید،‌ فاصله بین پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم و جبرئیل را معین می‌کند نه بین پیغمبراکرم و خدا را. فاصله بین این دو تا با « قابَ قَوْسَیْنِ » اندازه گیری نمی‌شود با چیزهای دیگر اندازه گیری می‌شود.

 س60: آیا حضرت جبرئیل شاگرد پیامبراکرم بوده است؟

ج: جبرئیل که معلم نبود، جبرئیل واسطه بود، از خدا می‌گرفت به ایشان می‌داد، خودش کاره ای نبود.

س61: یک چیزهایی هم بوده است که جبرئیل ظرفیت اینکه بخواهد این‌ها را به پیامبر بدهد و واسطه باشد نداشته است؟

ج: هر چه خدا به او داده است، آورده است، خیانت نمی‌کند. هر چه هم نداده خود خدا نداده است که بیاورد، اما هر چه خدا داده است بدون کم کردن و زیاد کردن می‌آورد و می‌داد.

س62: چیزهایی هم بوده است که مستقیماً خدا به خود پیامبر داده باشد؟

ج: بله، همیشه در وحی واسطه جبرئیل نبود، گاهی خدا بی‌واسطه داده است.

س63: مراد از آیه « وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى‏ إِلَیْکَ وَحْیُهُ »[8] چیست؟

ج: ایشان صلی الله علیه و آله وقتی جبرئیل علیه السلام قرآن را می‌خواند همراه او می‌خواندند، خدا گفت: نخوان، صبر کن تمام شد آن وقت بخوان، اگر می‌ترسی آیه را فراموش کنی ما کاری می‌کنیم فراموش نمی‌کنی.

س64: یعنی ایشان قبل از این که قرآن نازل شود می‌دانستند چه آیه‌ای نازل می‌شود؟

ج: به هر حال همراه او می‌خواند، این مربوط به قبل نیست. یک وقت هست جبرئیل آیه‌ای را می‌خواند و من صبر می‌کنم تمام که شد بعد من هم می­‌خوانم، یک وقت همزمان با خواندن او من هم می­‌خوانم، ایشان این کار را می‌کرد، همزمان با خواندن جبرئیل آیه را می­‌خواند، خدا فرمود: نخوان، صبر کن آیه تمام شود، اگر می­‌ترسی فراموش کنی ما کاری می‌کنیم که فراموش نمی‌کنی.

س65:« قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسی‏ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ ما مَسَّنِیَ السُّوءُ »[9] آیا پیامبر علم غیب نداشتند تا خیر بیشتر انجام دهند و سوء را از خود دفع کنند؟ 

ج: اگر مردم باورشان این بود که ایشان خلاصه همه چیز را بلد است و می‌­تواند هر کاری بکند، نتیجهاش چه میشد؟ این می‌­شد که هر روز می­‌آمدند و یک چیزی پیشنهاد می­‌کردند که این کار را بکن. این آیه آمد خیال مردم را راحت کرد، که نه، این هر چه را که خدا به او یاد دهد بلد است، نه بیشتر. هم درست است و هم آن‌ها دیگر نمی‌­آمدند که پیشنهاد کنند. می­‌آمدند می­‌گفتند که اگر راست می­‌گویی مثلاً این کوه را طلا کن. هر روز می‌­آمدند و از این کارها می­‌کردند و آیه فرمود که این قدرتش، قدرت خدایی نیست. هر چه که خدا به او توان دهد و یاد دهد، همان را بلد است. این کارها بیشتر از آن است. این‌ها کار خداست.

س66: علم غیب انبیاء و ائمه علیهم السلام در چه زمینه­‌هایی و در چه حدّی است؟

ج: در هر زمینه‌هایی که لازم باشد ، خدا به آن‌ها داده است و استفاده می‌کنند.

س67: درست است که در شب قدر قرآن به صورت یکجا بر پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله نازل شد؟

ج: یک هم چنین حرفی هست، معنایش این است که به صورت علم لدنّی نازل شده است، نه به صورت قرآن بعدی که به تدریج که حوادثی اتفاق می‌افتاد برای بیان حکمش خدا آیه نازل می‌کرد، این احتیاج به گذشت زمان دارد، اما اوّلی به عنوان مجموعه‌ای از علم، که خدا به عنوان علم لدنّی به عبد صالح خود می‌دهد به آن صورت بله.

س68: ما چرا صلوات می‌فرستیم؟ این صلوات چه تأثیری برای ما دارد و آیا باعث افزایش کمالات حضرات معصومین علیهم السلام در آن دنیا هم می‌شود؟  

ج: چون خدای متعال حضرات معصومین را هدایت کرد و به راه مستقیم آورد، این‌ها منازل این صراط را طی کرده‌اند و هیچ کسی به اندازه این‌ها آشنا به این کار و راه نیست، لذا خدا گفته است این برنامه را باید از این‌ها یاد بگیرید، دیگران بلد نیستند، لذا برای یاد گرفتن این مسائل فقط باید پیش حضرات معصومین رفت.

خُب وقتی این‌ها منفرداً و منحصراً راهنما شدند، آدم به آن‌ها یک چنین عقیده‌ای پیدا می‌کند که در زمان حیات به آن‌ها احترام و تعظیم می‌کند و بعد از این که از دنیا رفتند هم به زیارتشان می‌رود و زیارتشان می‌کند، این‌ها را پیش خدا واسطه بین خودش و حوائجش قرار می‌دهد، همه این‌ها از لوازم این است که این بزرگواران در جامعه سر زبان‌ها باشند و مردم طرف این‌ها بروند تا دیگران نیایند جای این ها بنشینند و مردم را گمراه کنند.

س69: روایتی نقل کرده‌اند که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: « شیطان من به دست من اسلام آورد »، این شیطان من یعنی شیطانی که مأمور گمراهی من بود؟

ج: اگر این حدیث درست باشد معنایش این است، خودش تسلیم شده است. باور کرده که این طرف بیاید چیزی دستش نمی­‌آید، لذا هرگز نمی­‌آید، پیامبر راحت است. ایمان به اندازه‌­ای است که شیطان مأیوس است، خودش هرگز نمی­‌آید، خودش را استتار کرده است ،«  لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ »[10] ، این همان « عِبَادَکَ » است که « مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ » است، هرگز نمی­‌آید، دیگر از عهده گمراه کردن پیامبر بر نمی‌­آید، هر چه می­‌زند اثر نمی‌­کند.

س70: پس به این معنی نیست که او مسلمان شده است؟

ج: او هیچ وقت مسلمان نمی‌شود؛ یعنی دیگر او کاری به من ندارد.

س71: « وَ إِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِلنَّاسِ »[11] این رؤیایی که به حضرت رسول­ اکرم صلی الله علیه و آله نشان داده شد چه بود؟

ج: ایشان در خواب دیدند عدّه­‌ای میمون روی منبرشان بالا می‌­روند، پایین می‌­آیند، مثلاً یکی می­‌رود شاه می­‌شود و بعد می‌­میرد یکی دیگر می­‌آید، که تعبیر کردند بنی امیّه روی منبر من می‌­روند و خلیفه می‌­شوند.

س72: آیا پیامبران علیهم السلام با دستور خداوند با افراد خاص ازدواج می‌کردند؟

ج: خدا به حضرات معصومین علمی داده است که با آن علم می‌فهمند چه کار بکنند، خودشان می‌فهمند و تک تک کارها را نمی‌روند بپرسند.

س73: آیا در زمان الآن هم بعضی از مستحبات مثل اینکه غذا را با دست بخوریم استحباب دارد، مثلا آدم برنج را با دست بخورد؟

ج: استحباب یعنی چون خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله غذا را با دست می‌خوردند من هم با دست میخورم. این بله، اثر دارد. این آدم را به روحیه ایشان نزدیک می‌کند، اما به عنوان دیگر نه. به این عنوان اگر بتواند انجام دهد، چون ایشان این کار را می کرد. چون خدا در قرآن فرموده است:« لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ »[12]، لذا کارهایی که ایشان در بُعد مادی و معنوی انجام می‌دادند ذکر کردهاند، گفته‌اند پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله روشش این بود تا هر کسی بخواهد از روش ایشان تبعیت بکند بسم الله، مثلاً یکی‌اش همین بود یا مثلاً ایشان انگور که می‌خوردند دانه، دانه می‌خوردند یا لقمه‌هایشان را چه جوری می‌گرفتند، همه این‌ها را نوشته‌اند که مردم مُتَأَدِّب به آداب ایشان بشوند، چون روش ایشان بهترین روش بود، هم از نظر مادی بهتر بود و هم از نظر تأثیرات معنوی بهتر بود. اگر چنین ایمانی در آدم باشد که این قدر پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله را قبول داشته باشد که بخواهد تَأَسّی به روش کلی ایشان در زندگی کند این از آن ایمان‌های بالاست که اثر مفید دارد، بله، و الّا نه، میگوید امروز دیگر قاشق چنگال درست شده است که بهتر از آن است، با قاشق چنگال بخورید دیگر.

س74: اگر الآن در یک جمعی انسان با دست غذا بخورد ممکن است عُرف بدش بیاید؟

ج: این را اسلام واجب نکرده است که شما به زحمت نیافتید دیگر، آزاد هستید می‌توانید غذا را با قاشق و چنگال بخورید.

س75: پس تَأَسّی به ایشان خوب است؟

ج: اگر کسی یک چنین ایمانی داشته باشد که بخواهد دنبال ایشان حرکت کند در رشد ایمان مفید است.

س76: آیا در تَعَدُّد زوجات هم باید به ایشان تَأَسّی کنیم؟

ج: ایشان تَعَدُّد زوجاتشان جنبه سیاسی داشت، مال ما سیاسی که نیست. اگر هم بخواهیم (متعدد ازدواج) بکنیم فردی است و فردی درست نیست. خُب مسلمانان می‌رفتند جهاد می‌کردند و کشته میشدند، زن و بچه اشان می‌ماند، ایشان نمی‌توانستند که آن‌ها را رها کند، ایشان مجبور بودند آن‌ها را زیر سایه خودشان بیاورند و از مادرشان و بچه‌هایشان پذیرایی کنند تا دیگران نگویند می‌رویم کشته می‌شویم زن و بچه‌هایمان می‌مانند. از این جهت این‌ها را می‌گرفتند و الّا این‌ها شوهر دیده بودند، چند تا هم بچه داشتند. اگر روزی ما هم مثلاً در رأس قرار گرفتیم و دیدیم یک چنین مشکلی هست باید یک راهی درست کنیم، اگر خودمان هم نشد دیگران (انجام دهند). این یک مشکلی است که در جامعه پیدا می‌شود، خُب عدّه‌ای می‌روند با صداقت و ایمان می‌جنگند و کشته می‌شوند، زن و بچه‌شان می‌مانند، این مشکل بزرگی است که باید اصلاح شود. اگر اصلاح نشود دیگران عبرت می‌گیرند و دیگر جنگ نمیروند، بنابراین وظیفه حاکم اسلامی این است که اگر خودش می‌تواند(مسأله را درست کند)، آن زمان سازمانی برای رسیدگی به این مسائل نبود، خود ایشان تَکَفُّل می‌کردند، اما حالا دیگر امکانات زیاد شده است، سازمان درست می‌کنند، این‌ها که شوهرشان شهید شده است تزویج می‌کنند و مشکل حل می‌شود.

س77: پس چرا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند من از شما چند چیز را دوست دارم یکی‌اش زن است و عطر است[13]، این‌ها چه جوری جمع می‌شود؟

ج: خُب زن که لازم است، همه باید زن بگیرند دیگر، این که طبیعی است دیگر، همه باید زن بگیرند حتی آن‌هایی که اگر زن نگیرند می‌ترسند به گناه بیفتند واجب شرعی است که ازدواج کنند، این غیر از تَعَدُّد زوجات است، این مربوط به اصل ازدواج است. عطر هم که معلوم است، هوا گرم بود، این ها هم حمام نداشتند، بوی عرق در مسجد اذیت می‌کرد، استعمال عطر هم این باب است، (مخصوصاً) نماز هم که دیگر شاخ عبادت‌هاست.

س78: چرا در روایت آمده است که: « مِنْ أَخْلَاقِ‏ الْأَنْبِیَاءِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ حُبُّ النِّسَاءِ »[14]؟

ج: پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله چه زمانی پیغمبر شد؟ زمانی که مردم بت‌پرست بودند. در جاهلیت زندگی می‌کردند. در جاهلیت یک خرافاتی بود. یک حوادث تلخی بود. پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله به قدر توان بعداً شروع به اصلاح این مشکلات کردند. یکی هم همین بود. آن‌ها با زن معامله مَتاع( یعنی کالا برای خرید و فروش) می‌کردند، ارث به او نمی‌دادند. زن هیچ ارزش و منزلتی نداشت، لذا پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله شروع کرد اوّل مشکل را از داخل حل کردن که زن یک موجودی است که خدا برای مرد خلق کرده است. قسمت اعظم زندگی را زن اداره می‌کند، باید این را دوستش داشت، از اینجا شروع کرد که دیگر به آن اهانت نکنند. کارهایی که می‌کردند را انجام ندهند(زنده به گور کردن دختران). این‌ها ناظر به حل مشکلات موجود در زمان ایشان بوده است.

س79: در مورد عطر فرمودید که آن زمان هوا گرم بود و کمتر حمام می‌رفتند پس الآن اگر این مشکلات نباشد عطر زدن استحبابی ندارد؟

ج: هنوز هم آن عطر سرجایش هست، هنوز هم (بوی نا مطبوع عرق بدن) هست دیگر، بوی خوش مطلوب است منتهی گفته‌اند در مجامعی که زن‌ها هم هستند نباید بزنید و یا زن در مجامعی که مردهای نامحرم هستند نباید استفاده کند چون موجب تحریک است. آنجا که نامحرم نیست مستحب است.

س80: محدوده تَأَسّی چقدر است؟ بعضی‌ها می‌گویند در همه چیز تَأَسّی کنید؟

ج: عرض کردم اگر ایمان به اندازه‌ای باشد که او را الگو در همه کارها بدانیم، به دنبالش برویم خیلی هم خوب است چون منعکس در خودت می‌شود و کارهای خوب انجام می‌دهی، این مطلوب است.

س81: پس در همه افعال تأسّی کنیم؟

ج: بله، امّا در افعالی که ما می‌توانیم انجام بدهیم، نه همه افعال. چون ایشان کارهایی به عنوان پیغمبری انجام می‌دادند که ما نمی‌توانیم. کارهایی معمولی که ایشان انجام می‌داد و ما هم می‌توانیم انجام بدهیم، بهتر است.

س82: درست است که می­‌گویند روایتی است که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به حضرت امیر علیه السلام که در منزل کمک می­‌کردند فرمودند: « کار کردن مرد در منزل کفّاره گناهان کبیره است »[15]؟

ج: بله، برای آن‌هایی که اهل گناه هستند اثرش تخفیف است و برای آن‌هایی که اهل گناه نیستند اثرش رشد ایمان است. حضرت امیر علیه السلام هم کمک می‌کردند، عدس پاک می‌کردند[16].

س83: روایتی از رسول­ اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که درباره سوره فاتحه فرمودند: « هِیَ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ إِلَّا السَّامَ‏ وَ السَّامُ الْمَوْتُ »[17]درست است؟                                                                 

ج: بله، باور می­‌خواهد، در روایت هست اگر حمد را هفت مرتبه خواندید و مرده زنده شد تعجب نکنید[18]؛ این قدر سوره حمد مهم است. برای خاطر این که راه زندگی مسلمان را ارائه می­‌کند،« اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ »[19] است. اهمیت سوره حمد این است. آن هم یگانه راه نجات است دیگر که آدم گوش به حرف خدا بدهد، لذا هر چه درباره‌­اش گفته­‌اند یعنی این را زیاد بخوانید تا این را باور کنید، این را به کار بگیرید، همه این‌ها چیز مهمی است، بنابراین مرده هم با این زنده می­‌شود، مریض هم شفا پیدا می­‌کند.

س84: نقل شده است پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: سوره هود مرا پیرکرد مراد کدام قسمت سوره بوده است؟

ج: همان خطاب « فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ »[20] ، استقامت مشکل بود دیگر، آدم جاخالی نکند، خرابش نکند، بایستد، بایستد یعنی تیر بزنند به آدم هر کاری بخواهند بکنند دیگر سخت است.

س85: مقام پیامبراکرم صلی الله علیه و آله بالاتر است یا مثلاً مقام حضرت امیرالمومنین یا حضرت سیدالشهداء علیهما السلام؟

ج: تمام انبیاء بعدی از انبیاء قبلی­ بالاترند، چون بعدی­‌ها باید از قبلی‌­ها اضافه داشته باشند چون امّتها ترقّی کرده‌­اند آن‌ها باید حرف‌های جدید بیاورند، امّا در حضرات معصومین علیهم السلام همه آنها مقام خاص خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله را معترف بودند و اعتراف می­‌کردند و همه حضرات هم از سه تا مقام حرمت خاصی نگه می­‌داشتند، یکی امیرالمؤمنین علیه السلام ، دوم امام حسین علیه السلام و یکی هم آن آخری(امام زمان عجل الله فرجه). این‌ها را خودشان به ما یاد داده­‌اند. البته روی مسائلی که این سه تا داشتند. حضرت امیر علیه السلام خیلی برای توسعه اسلام زحمت کشید، اگر نبود پیامبراکرم صلی الله علیه و آله اصلاً نمی‌­توانست زنده باشد، او را می­‌کشتند. امام حسین علیه السلام هم یک کاری کرد که اسلام تا امروز و فردا ادامه دارد، آن آخری هم بنا است تمام اوضاع خراب را آباد کند، این سه امتیاز باعث شد که خودشان احترام خاصی برای آن‌ها قائلند امّا مقام امامت در همه مساوی است، کمالات امامت را همه یکسان دارند آنجا تفاضل وجود ندارد.

س86: پیامبر و حضرات معصومین علیهم السلام همین گونه هستند؟

ج: بله، آنشان{مقام امامت} یکی است، لذا امام صادق علیه السلام کاری که پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله کرد، انجام دادند. تشریع کرد، حکم واجب و حرام صادر کرد. بیشتر احکام را ایشان گفته است، قبلاً نگفته بودند. یک چیزی داشت می­‌توانست بگوید، لذا خدا فرمود: اطاعت فرمان این ها هم واجب است یعنی همین.  (یعنی) یک چیزی داشت که وقتی می­‌گفت همانی بود که پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله می­‌گفت، اختلافی با هم نداشتند، چون او هم از آنجا می­‌گفت.

س87: گفتند همین مساله را با روایت « لَوْلَا علیٌّ لَمَا خَلَقْتُک‏ » را چطور توجیه می­‌کنید؟

ج: همه همین جورهستند، تمام حضرات« لَوْلَاهُم لَمَا خَلَقْتُک‏ » چون این‌ها باید باشند تا هدایت پیاده بشود، این‌ها نباشند چیزی هم خلق نمی­‌کرد چون یک مشت صدام به چه درد می‌­خورد؟! اصلاً خلق نمیکرد.

س88: کتابی که زندگانی پیامبراکرم و ائمه معصومین علیهم السلام را به شکلی که ما بفهمیم بیان کرده است چیست؟

ج: کتاب منتهی الآمال را بخوان[21]. در آنجا شرح حال زندگانی پیغمبراکرم و حضرات معصومین علیهم السلام را از روایات نقل کرده است، این اولین پله آشنا شدن با سیره و زندگی این هاست.

س89: روایتی از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل کردند که حضرت فرمودند: « یَا أَیُّهَا النَّاسُ‏ هَذَا الْحُسَیْنُ‏ بْنُ عَلِیٍّ فَاعْرِفُوهُ فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّهُ لَفِی الْجَنَّةِ وَ مُحِبِّیهِ فِی الْجَنَّةِ وَ مُحِبِّی مُحِبِّیهِ فِی الْجَنَّةِ »[22] با توجه به این روایت کسانی که در دنیا اهل گناه باشند بعد از مردن فقط در برزخ عذاب می شوند و در قیامت به جهنّم نمی‌روند؟   

ج: این بیان و امثال این بیان شدّتِ تعلق به امام حسین و سایر حضرات معصومین علیهم السلام را میرساند که اگر انسان به این حضرت علاقه داشته باشد و او را دوست داشته باشد این دوستی و محبّت او را به طرف اطاعت فرمان خدا می‌کشاند، بنابراین محبّت این اقتضاء را دارد و لو علّت تامّه نیست امّا انسان انتظار دارد که خیلی برخلاف محبوبش مایل نیست کاری بکند، این محبّت باعث می‌شود که انسان با مکتب او، با حرف او، آشنا شود و به آن عمل کند و (در نتیجه) نجات پیدا می‌کند، دیگر مرتکب گناه نمی‌شود تا مشکلات پیش بیاید.

س90: در بعضی روایات هست که خدمت حضرات آمده‌اند و گفته‌اند ما شیعه‌ایم، امام فرموده‌اند نه، چون شما گناه می‌کنید نگویید شیعه‌ایم بگویید ما محبّ هستیم؟

ج: خُب همین دیگر، آن روایات هم مُکَمِّل این روایت است، برای خاطر این که فکر نکنند محبّت خالی کافی است گفته‌اند محبّتی که انسان را به طرف اطاعت فرمان محبوب می‌کشاند، آن مُتَمِّم این است.

س91: این روایتی که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به سلمان رحمة الله علیه فرمودند: « لَیْسَ لِأَحَدٍ مِنْ هَؤُلَاءِ عَلَیْکَ فَضْلٌ إِلَّا بِتَقْوَى‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ کَانَ التَّقْوَى لَکَ عَلَیْهِمْ فَأَنْتَ أَفْضَلُ»[23] یعنی چه؟

ج: آن زمان هم عرب و عَجَمی خیلی مطرح بود، برای عرب خیلی فضیلت بر عَجَم قائل بودند. خُب سلمان در آن‌ها یک نفر بود و بقیه همه عرب بودند، این عَجَم بود. نگاه عَجمی به او می­‌کردند. هنوز هم در عراق یکی از فحش‌هایشان عَجمی است. عَجَم‌­ها را فحش می‌­دهند می­‌گویند عَجمی، این امتیاز بین عرب و عجم باقی است و آن زمان هنوز بود. آن‌ها می‌­گفتند ما عرب هستیم شما عَجَم فاقد هرگونه امتیاز هستید. پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله این را از بین برد. فرمودند: فضیلت با تقواست عرب یا عَجَم فرقی نمی­‌کند.

س92: یعنی می­‌فرمودند تنها امتیاز فقط تقواست؟ غیر از آن چیز دیگری نیست؟

ج: بله تنها (همان است). همه چیز باید با تقوا جمع شود آن وقت امتیاز می‌­شود. همه چیز هم جمع میشود.

س93: از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که اگر تقوا روزی کسی شود بهترین چیز نصیبش شده است، آیا تقوا را ما باید کسب کنیم یا منتظر شویم روزیمان شود؟

ج: اگر بنشینید هیچ وقت نمی‌آید، باید شما با آن مقدماتی که خدا داده است تهیه‌اش کنید. وقتی گناه آمد با تصمیم آن را ترک کنید آن وقت درست می‌شود و الّا بنشینید چه کسی آن را ترک کند؟. خدا مقدمات فعل و ترک را به همه داده است، گفته است وقتی واجب آمد باید انجام دهی و حرام آمد باید ترک کنی، این مال ماست. به ما داده است. اگر به کار گرفتید ترک می‌شود، نگرفتید ترک نمی‌شود، تا آخر هم بنشینید خود به خود ترک نمی‌شود.

س94: آیا حضرت عزرائیل علیه السلام از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله برای قبض روحشان اجازه گرفتند؟

ج: درباره پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وارد شده است، برای دیگران وارد نشده است.

س95: در روایات آمده است که در زمان احتضار مؤمن پیامبر و ائمه علیهم السلام حاضر می شوند، آیا این حضور از قبیل « فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا »[24] است؟

ج: بله، تَمَثُّل است.  

س96: یعنی وجود حقیقی شان نیست؟ آن جسمشان نیست؟

ج: وجود حقیقی شان که در قبر است، روحشان آزاد است در جسم مثالی رفت و آمد می‌کنند.

س97: در روایت آمده است « مَیِّتُنا لایَمُوت »؟

ج: بله، این مرادش این است که ذکرش لایَمُوت و الّا می‌میرند دیگر، آیه فرمود: « إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ »[25] ، چطور لایموت؟ پس مراد یعنی لایَمُوت ذکرُنا، بعد از مردن این ها زنده اند.

س98: یعنی یادشان فراموش نمی‌شود؟

ج: بله یادشان، خاطره‌اشان زنده است، مثل حضرات معصومین که هر کاری کردند یادشان زنده‌تر شده است.

س99: آثاری از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله مثل عصا ، شمشیر ، کفش ، حتی تار مو که در عربستان و در شهر طرابلس و غیره نگهداری می‌شود واقعاً متعلق به ایشان است؟

ج: بعضی‌هایش بله.

                                مجموعه پرسش ها و پاسخ ها از استاد اخلاق و معرفت حضرت آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه


[1] - و من کتاب سر العالمین لأبی حامد الغزالی، قال: لما مات رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله، قال قبل وفاته بیسیر: ائتونی‏ بکتاب‏ و بیضاء لأکتب لکم کتابا لا تختلفون فیه بعدی، فقال عمر: دعوا الرجل إنه لیهجر.    (إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ج‏3 ص374

[2] - یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ ( سوره مبارکه مائدة آیه 67 

[3] - ...قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع‏ ارْتَدَّ النَّاسُ‏ إِلَّا ثَلَاثَةُ نَفَرٍ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ....   بحار الأنوار ج‏22 ص440

[4] - المزار الکبیر (لابن المشهدی) الدعاء للندبة: ..... ص : 573

[5] -  سوره مبارکه نجم آیات 8 و9

[6] -   سوره مبارکه نجم آیه 13

[7] -  سوره مبارکه نجم آیه14

[8] - وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى‏ إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی‏ عِلْماً  (سوره مبارکه طه آیه 114  

[9] -   سوره مبارکه اعراف آیه 188

 6-   سوره مبارکه ص آیات 82 و 83

[11] - سوره مبارکه إسراء آیه 60

[12] - لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً  (سوره مبارکه احزاب آیه 21

[13] - ... عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: ثَلَاثٌ أُعْطِیَهُنَّ الْأَنْبِیَاءُ علیهم السلام الْعِطْرُ وَ الْأَزْوَاجُ وَ السِّوَاکُ.(کافی ج‏6 ص511

36- کافی ج‏5 ص320

[15] - .... یَا عَلِیُّ خِدْمَةُ الْعِیَالِ کَفَّارَةٌ لِلْکَبَائِرِ.... جامع الأخبار(للشعیری)ص102

[16] - ....عَنْ عَلِیٍّ قَالَ‏ دَخَلَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ وَ فَاطِمَةُ جَالِسَةٌ عِنْدَ الْقِدْرِ وَ أَنَا أُنَقِّی الْعَدَسَ‏.... جامع الأخبار(للشعیری)ص102

[17] - کتاب وسائل الشیعة  ج‏6  ص232

[18] - ... أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: لَوْ قُرِئَتِ الْحَمْدُ عَلَى مَیِّتٍ سَبْعِینَ‏ مَرَّةً ثُمَّ رُدَّتْ فِیهِ الرُّوحُ مَا کَانَ ذَلِکَ عَجَباً.(کافی ج‏2ص623

[19] - سوره مبارکه حمد آیه 6

[20] - سوره مبارکه هود آیه 112

[21] - این کتاب نوشته مرحوم شیخ عباس قمی رحمة الله علیه می باشد.

[22] - کتاب بحار الأنوار ج‏43 ص262

[23] -  کافی ج ‏8 ص181

[24] - سوره مبارکه مریم آیه 17 

[25] - سوره مبارکه زمر آیه 30

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله (قسمت اول)
اعتقادات
منافقین و خطر آن‌ها
متن جلسه درس اخلاق
موانع کمال انسان
متن جلسه درس اخلاق
سوره مبارکه حمد
متن جلسه درس اخلاق
تفسیر سوره مبارکه حمد
متن جلسه درس اخلاق
  •  تماس با ما
  •  درباره ما
saheb-ol-amr
news

کلیه حقوق برای مرکز تنظیم و نشر آثار آیت الله خوشوقت أعلی الله مقامه الشریف محفوظ است.